A.O
چقدرسخته که باشم تو نباشی/چقدر سخته ببینم رفته باشی/همیشه با من و با من تو بودی/
همیشه همدم غم هام تو بودی/ دیگه باکی بگم باکی بخندم؟/دیگه باکی بگم از غم و دردم/ یادت
هست اون عهدی که من با تو بستم؟/بمونم در کنارت تا زنده هستم .
صد افسوس
تنهایی قشنگترین حس دنیاست چون برای داشتنش نیاز به “هیـــــچکـــــس” نداری! جـــ ــــآی بَعضـــــــــی هــآ (!) تـــــوی ِ کِتـــــآب ِ جُغــــرآفیـــــــــآ خآلیــــِـــه ؛ بــــآ عُنوآن ِ پَستـــــ تـــَـــرین نُقطــِـــه ی دُنیـــــــــــــــــآ !!!! متنفرم از خاطره هایی که از سا ختـــــــار دنـــیــــــــا اطلاع زیادی ندارمـــــــــ.... ولــــــی من هم دوســــت داشتـــــــــم دنیـــــــــــای كســـــــی باشــــــــم...!!!♥♥♥
التماس مال دیروز بود که ساده بودم... امروز میخواهی بروی هیس! فقط خداحافظ.... سلام به همه دوستای وبلاگیم که تو مدتی که نبودم منو با نظرای زیباشون شرمنده کردن راستش مدت زیادیه آپ نکردم راستش مشکلات روحی برام به وجود اومد که خدا رو شکر برطرف شد حالا کنار شما هستم امتحانام تموم شد و حالا خیلی روبه راهم و یه خانم دکتر 4ترمه شد و بیشتر سعی میکنم بیام اونجا با آرزوی موفقیت برای همه خوانندگان وبلاگ تـــا آســــمان خــیــــال ِ تـــو چقــــدر راه اســــت؟ این یکی از استثنایی ترین آهنگای علی عبدالمالکی هستش امیدوارم شما هم مثل من از شنیدنش لذت ببرید اینم لینک دانلودش http://uplod.ir/4glzrig0byky/ali_abdolmaleki-Khosh_be_Halet-_IroMusic_-981.mp3.htm زلال نگاه یک کودک... برکه ایست که ملایک در آن بال می شویند.... چند روز دیگه بهار میاد و همهچیز رو تازه میکنه، سال رو، ماه رو، آرزوی شادی واسه دل تک تکتون میکنم
چــِــه خــُــوبْ مـــيــــشُــــدْ تـُـــو هــَــمــــيــــنْ رُوزآ ... خــــُــدآ مــــيــُــومــَــدُ وُ بـــُـو سـَـــمْ مــــيــــكـَـــرْدُ و بــَــعْــــدْ مــــيــــگــُــفْــــتْ: بــِــبــــيــــنـَـــمْ جــَــنــْــبـَـــشــُــو دآري يــــآ نــَــه... " دلگیـــر " نبــاش! امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد.. یا باید خانه مان را عوض کنم.. یا پستچی را … تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟ حسادت می کنم به تو… ! این روزها من به قلبم افتخار می کنم با آن بازی شد ! زخمی شد ! به آن خیانت شد ! سوخت و شکست ! از خودم دور میشوم آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود نمی دانم چرا اینگونه است؟ می بینی اما
درد آدمی آن زمان آغاز میشود که محبت کردن را میگذارند پای احتیاج
صداقت داشتن را میگذارند پای سادگی
سکوت کردن را میگذارند پای نفهمی
نگرانی را میگذارند پای تنهایی
و وفاداری را پای بی کسی
همه میدانند حقیقت این نیست اما آنقدر تکرار میکنند که خودت هم باورت میشود خدا جون میشه یواشکی بهم بگی .... اونی که ازش بی خبرم چه حالی داره...؟! ... توروخدا همه جا مراقبش باش گاهی خسته می شوی.. کم می آوری.. نه می توانی خودت را به خواب بزنی؛ و نه توان بیدار ماندن داری.. ترس از دست دادن آدم هایی که دوستشان داری بغض می شود توی گلویت.. آنوقت پناه می بری به سکوتت و دم نمی زنی، مبادا که بترکد این بغض لعنتی... تمام تنم می لرزد، از زخم هایی که خورده ام.. من از دست رفته ام، شکسته ام.. می فهمی؟؟ به انتهای بودنم رسیده ام؛ اما اشک نمی ریزم.. پنهان شده ام پشت لبخندی که درد می کند... جـــــدا که شدیم؛ هر دو به یک احســـاس رسیدیم.. تو به "فراغـــــــــــت" و من به "فراقــــــــــــت".. یک حرف که مهم نیست... هـــمــیــشــه نــــه
هیچ کس منو دوســــــــت نداره منظورش از هیچ کــــس ، یک نفــــــــر بیشتر نیست… همون یه نفری که برای اون همه کســــــــه…
سهراب گفتی: چشمها را باید شست... شستم ولی.............! گفتی: جور دیگر باید دید............ دیدم ولی............! گفتی زیر باران باید رفت.... رفتم ولی.....! او نه چشمهای خیس و شسته ام را... نه نگاه دیگرم را... هیچ کدام را ندید!!!!! فقط زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: دیوانه ی باران ندیده !!! چقـــدر کم توقع شده ام ….
نه آغوشت را می خواهـــم ، نه یک بوســـه نه حتـــی بودنت را … همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است… مرا به آرامش می رسانــد حتــی اصطکــاک سایه هایمـــان وقتی عشقت تنهات گذاشت … نگران خودت نباش که بدون اون چی کار کنی، شرمنده ی دلت باش که بهت اعتماد کرد !!!!!!! به مردان اینجا نگاه مکن… اسمشان مرد است من اگر خوردم زمین به نامردی همین مردان بود… زمین مرد بود که مرا بلند کرد … خودت را زمین بزن ؛ اما دست مردان اینجا را نگیر هنــوز بـه دیـــدار خــدا میــرونـد... خــدایـی کـه در یــک مکــعب سنــگی خــود را حبـس کـرده خــدا همیــن جـــاســت ، نیــازی بــه سفــر نیســت خــدا همــان گنجشــکی اســت کــه صبـــح بــرای تــو مــی خــوانــد ، خــدا در جــملـه ی " عجــب شــانسـی آوردم " اســت خــدا خیلــی وقــت اســت کــه اســباب کشــی کـــرده و آمــده نــزدیـک مــن و تــو خــدا را 7 بــار دور زدی .. یــا زیــر بــاران کنـــارش قــدم زدی ؟ خــدا همیـــن جــاســت نــه در عــربستــان ! خــدا زبــان مــادری تــو را مــی فهمــد ، نــه عــربی خـــدایــا دوســتـت دارم
چه به راحتی رفتی و تمام من را با خود بردی
من تنها ، تمامم تو شد
تمامت را بالا آوردم ،
تکه تکه ، من از دست رفته را به خودم کوک زدم
درد کشیدم و تمام تورا بالا آوردم
درد کشیدم و تمام من از دست رفته را به خود پیوند زدم
درد کشیدم و تنها درد کشیده می فهمد درد کشیده را
تمامم بی حس است
تمام احساسم را برای تو خرج کردم و تمامم بی حس است
قفل قفلم
هیچ جای بدنم تکان نمی خورد
بی حس حسم
تنها مغزم که تا به حال کار نمی کرد کار افتاده است
این همه خاطره را یکجا از رو می خواند و مرور می کند
لحظه به لحظه
فکر به فکر
خیال به خیال
درد به درد
درد دارم و تمام بدنم بی حس است
این نبودت نیست که درد دارد
خاک بر سرم
من چقدر احمق بودم
تمام چیزی که اینقدر درد دارد
همین است
که من چقدر احمق بودم..... عاشق شدن چقدرسخته که باشم تو نباشی/چقدر سخته ببینم رفته باشی/همیشه با من و با من تو بودی/ همیشه همدم غم هام تو بودی/ دیگه باکی بگم باکی بخندم؟/دیگه باکی بگم از غم و دردم/ یادت هست اون عهدی که من با تو بستم؟/بمونم در کنارت تا زنده هستم . صد افسوس تنهایی ام را کســی شریک نیست مطمــــئن باش دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد... شایـــد کــه تنهایی هایم از تنهایی دق کنــــد..!!! سخـــت تریـــن کــار دنیـــا... بی محـــلی کردن بــه کسیـــست٬ کــــه بی نهایــــت دوستـــــش داری... زرگترین اشتباه ما این است که بيخــــــــود منتظـــــــــر نبـــــــــاش.... "دلـــــــــــــم"تنگ شده.... چـقــــدر ســـختــــه منـــطقـــــي فــكر كنــــي رفــتــﮧ ای ؟ گاهی باید رد شد اینجا غروب........سنگ تمام میگذارد برای دلتنگی هایم...... حسرت چه فرقی دارد بالاخره جسد اونایی که میگفتن برات میمیرم پیدا شد ... !!!! در آغوش دیگری ،جان داده بودند ... خــــدایـــــا ؛
حآلآ בیـگـہ از روے هَمــ ــ ــــ ــ
رב مـیشَـ ـــטּ
وقتی بهشون فکر می کنم
می گم : واااااااای من چقدر احمق بودم
دو بـــال بـــرایــــم کافــیـــســــت؟
مـــی خواهـــــم به هــــوای تــــو در هــــوای تـــــو اوج بگیــــرم!
منــتــــظــــرم مـــی مــــانـــــــی ؟
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تازگی میارزه، «دوستیامون»!
عید رو جلو جلو به همتون تبریک میگم امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشین یادتون نره سر سفره هفت سین واسه همه دوستاتون دعا کنین
ايــــن چــَــنـْـــدْ وَقـْـــتْ دآشْــــتـَـــمْ بــــآهــــآت شـُـــوخــــي مــــيــــكــَــرْدَمْ...
دلـــت کــه " گیـــــر " بــاشـد؛
رهـــا نمـی شــوی.....!
یــادت بــاشد :
"خــداونـــد" ، بنــدگان خـود را؛
بـــا آنچــه بـــدان " دل بستـه " انــد مـــی آزمـــاید...
که آسان ، که آسوده فراموش میکنی اما فراموش نمی شوی …
دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
هر خاطره غروبی دارد...
هر غروبی خاطره ای...
و ما جایی بینِ امید و انتظار...چشم میکشیم تا روزگار مان بگذرد
گاهی هم فرق نمیکند چگونه...
فقط بگذرد
اما به طریقی هنوز کار می کند . . . !
تا به تو نزدیکتر باشم
این روزها . . .
" خیال "
تنها راه با تو بودن است !
تمام شد !
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!!
وقتی نگاه عاشق کسی به توست
دلت بسته به مهر دیگری است
بی اعتنا می گذری
و عاشقانه به کسی می نگری
که دلش پیش تو نیست...
ولــــی گـــاهـــی
مــیــان بـــودن و خـــواســتـن
فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد
یه وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه
کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی
ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی ...
تنهایی
A.O
تنهایی هایم
سخـــت تریـــن
گاهی بعضی آدمها را
بسیار طولانی تر از چیزی که لیاقتش را دارند
در زندگیمان نگاه میداریم …
تــــــــو خــــ ـــودت رفتـــــــي......
دیگـــــــــراز دلتنگــــــــي هـــــم بميـــــــرم ..
صدايـــــت نميکنــــــم برگــــــردي..
واسه روزایی که "دلــــــــــــم"برای چیزی تنگ نمی شد...
وقتــــي ..
احــســـاســـاتـــت داره خـــفــت ميـــكنـــه!!!!
بـــﮧ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن
باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست
گاهی باید کویر شد
با همه ی تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید
گاهی برای بودن
باید محو شد
چیزی نیست که من بخورم
حسرت
اون چیزیه که به دلت میذارم …
پُشت میله ها باشی یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند !
هیـــــچ تنهـــــایــــی رو اونقـــــدر تنهـــــا نکــن کــه بــه هــــر بـــی لیــاقتــــی بگــــه :
عشقــــــم
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |