مهلت بده مي روم... فقط پايت را بلند كن... غرورم را جمع كنم...
فراموشت خواهم کرد ... مثل دفعه های قبلی که فراموشت کردم...
تنهایی ام را کســی شریک نیست خدایا ؟!!! تو کسی رو داری که بغلت کنه؟؟؟ آخه خیلی آرومی... یکی از"ديوانه كننده ترين" حس ها می بینی میان این واژه ها چگونه با تو زیسته ام ؟! کاش می آمدیُ این زندگی کاغذی را مچاله می کردی دستم را می گرفتی مرا در آغوشت می فشردی تو چشم هایت را می بستی من پیشانیت را می بوسیدم می رفتیمُ تا آخر دنیا حرف می زدیم وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم باید ،باید ،باید دیوانه وار دوست بدارم کسی را که مثل هیچکس نیست اگه یه روز یه نفر تو زندگیتون پیدا شه که تک تک همه عزیزاتو ازت بگیره به سادگی آب خوردن!!!!! شما چی کار می کنید فقط نگاش می کنید خدایا اگه ما نباشیم جای اونا توی دنیا بازتره واسه نفس کشیدن تو که صدای منو نشنیدی!!!!پس اینبار نفسمو ازم بگیر.مگه نگفتی پناه بی پناه ها هستی پس به حرفم گوش کن به خدا دختر خوبی میشم تو اون دنیا تنهاییم را با کسی قسمت نمی کنم یک بار کردم تنهاییم چندبرابر شد و پشتِ سَرَت آسمان،آسمان فرو می ريزند و مثلِ پَرَستويی کنار پَنجَره اُتاقَت می خوابند صبر کن زندگی ... آهسته تر برو ... من به دنبالت روانه ام .. آهسته .. بی شتاب .. در پِیِ .. آرامشی .. جاودانه ام .. آهسته تر برو .. در شتاب پایِ دلم بَسی خسته می شود بگذار گاهی .. با بالِ خیالِ دلم .. به سویت رهسپار شوم تا ببارم .. همه یِ هستیِ خود همه یِ شور .. یا که مستیِ خود و سبک کنم .. اَبرَکِ دلِ تا همیشه عاشقم سبک که شد .. باز هم به دنبالت روانه میشوم اما یک امروز را .. کمی آهسته تر برو .. امروز دلم .. تنبلی می خواهد امروز از این همه شتابِ تو .. خسته می شود دلم یک امروز را .. ای زندگی .. کمی آهسته تر برو بگذار کمی کودکی کند دلم .. بگذار کمی نا غافلی کند دلم .. یک امروز بگذار .. تنبلی کند دلم .. یک امروز بگذار .. خستگی در کند دلم .. دوباره به سویت روان خواهم شد .. امروز .. به حالِ خودم رهایم کن چشمهایم را به بیمارستان میبرم...نمیدانم چه مرگشان شده!!...هر شب در خواب...جایشان را خیس میکنند... دستانت را در برابرم مشت میکنی.... میپرسی:گل یا پوچ؟؟؟ در دلم میگویم:فقط دستانت.....!!!! عشق منو تو توی قلبم میمونه
این بار تو بگو دوستت دارم...... آسمان را من نگه داشته ام که به زمین نیاید....!
عشق يعني خاطرات بي غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق يعني يك تمنا من امیدم به خداست.. این همه دلتنگی این همه غم ز کجاست؟؟ من امیدم به همین ذره نور اینجاست به همین یاد نگاه به همین دغدغه ها به همین رویاهاست من امیدم به خداست.. شبنم که تمام شب را در انتظار خاموش مانده است با نخستین بوسه آفتاب ((بودن)) خویش را رها می کند و این عشق بازی اوست در دلم آرزوی آمدنت می میرد و میان من و تو فاصله جا میگیرد من در این دشت جنون تنهایم من از این فاصله ها بیزارم و در این گستره فاصله ها می میرم من میان شب و روز در تن خشک زمین من میان صحرا همه جا یکه و تنها خسته از جور زمان با تنی خورده به جان زخمی چند میزنم بانگ که وااااااای هستی ام رفته به باد ضجه ام را که شنید؟ جای دل تنگ تر از مشت من است نفسم می گیرد می گشایم نفسی پنجره را این شعر،تا ابد با تو خواهد زیست حتی وقتی که من دیگر نباشم یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد شعر عاشقانه،بیشتر از آدمها می ماند عاشقانت تو را ترک می کنند اما شعر عاشقانه همیشه با تو خواهد بود پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم! شعری از اعماق جان، که مرا به یاد تو آورد... شعری که همیشه با تو بماند.
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!!
مالِ وقتی که ازش جدا میشی میای خونه
لباست بوی عطرشو میده...
و سُراغَت را می گيرند هَرجا کِه بوی تو باشد ...
عاشقی یعنی طلوع زندگی با صداقت همنشین گل شدن....
عاشقی یعنی که شبها تا سحر غرق در دریای رویاها شدن...
عاشقی یعنی تحمل انتظار مثل ماه آسمان تنها شدن...
عاشقی یعنی دو دیده تا ابد پر ز گوهرهای دریائی شدن....
لمس دست تو توی قلبم میمونه
تو هستی با من تو رویای شبونه
فکر تو هستم با این دستای سردم
زندگی با تو بهتره میخوام عاشقت بمونه
نگو حرف رفتنو بی تو من نمیتونم
عشق منو تو توی قلبم میمونه
عطر دست تو توی یادم میمونه
روزای با تو هرگز یادم نمیره
وقتی تو هستی قلبم آروم میگیره
زندگی با تو بهتره میخوام عاشقت بمونه
نگو حرف رفتنو بی تو من نمیتونم
این همه فاصله تا رویاها
من امیدم به خداست..
من امیدم به همین خلوت سرد
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |