مهلت بده مي روم... فقط پايت را بلند كن... غرورم را جمع كنم...
هر بار شکستی و تحقیرم کردی ... شکستم و شکستم و پودرشدم !!! سبک شدم که بر بادم دادی ...!!! سبکتر از بال پروانه ها ... رهاتر از نغمه قناری ها ... و حالا نوبت توست ای بـــــــاد آرزو های من ، بــــــــوز و پروازم ده که از شکستن دل رسم پرواز آموختم ......
گاهی... دلم می خواهــــــــد فقط نباشم ! همین... یه وقتایی هست که باید لم بدی یگوشه و جریانات زندگی رو مرور کنی بعدشم بگی: به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم تقديم به تنها كسي كه در تنهايي ترين روز تنهاييم تنهام گذاشت تمام عمرم را به دیگران دادم تمام خوشی هایم را به دیگران بخشیدم حالا …….. همان دیگران میگویند اشتباه کردی چگونه تکه تکه های سهمم از تو را لحظاتی وجود دارند که دراز کشیده ای صـدقه نــمیخواهم... هــــــــــــــــــــمه ی نیمکت های پـارک ... دلم تنگ می شود هوای مُردن گاه کوچکم می بینی و گاه بزرگ.... آدم ها نميفهمندت بلكه ترجمه ات ميكنند!!! همیشه اولین کسی که در لحظه ی باز کردن چشم ؛ بعد از خوابی طولانی به ذهنتان خطور می کند ! بعضـــی از آدمـــا " خــــوب نمی بینــــن " ای کاش گفته بودی... رفــــــت! پر کشیــــــــد! روحــــــــــش طاقــــــت ایـــــــن دنیـــــــــا را نـــداشتـــــ! دنــــــیا برایــــــش قفــس بود.... قفســــــــــی تنـــــگ..!! ســـــردش استــــ !!! امشــــــب مهمــــــــــان خــــــــــــاک ســــرد اســــت!!! پــــــــرواز کرد!! خوشــــا بهــــ حــــالشــــــ.... اما مـــــن چــــه کنمـــــــ بــــا ایـــــن همهــ دلـــــتنگـــــــــــی؟؟؟ شیشه ای میشکند یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست؟ یک نفر میگوید: شاید این رفع بلاست دیگری میپرسد شیشه پنجره را باد شکست؟ دل من سخت شکست هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید از خودم میپرسم" ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام..... بی انصاف چانه نزن... حسرت هایم به قیمت عمرم تمام شده... مــــاه را بیشــــتر از همه دوست می داشتی و حالا ماه هر شب تـــو را به یاد مـــن می آورد می خواهم فراموشت کنم ... اما این مــــاه با هیچ دســـتمالی از پنجــــره پــاک نمی شـــود لطفا" خودت زحمت این " بی " را بکش بگذارش جلوی " معرفت " بچسبانش تنگِ نام قشنگ خودت ... من دلم نمی آید از این کارها بکنم !
همه چیز تموم شد...
کنار هم بگذارم؟
چگونه بسازمت؟
آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمیکــــنند ... !! ...
فــــــــقط ...
دیـــگر ســـــــــــــــــــــاکت میشـوند ...
هـمین....!
خیره به آسمان
و یک چیزی مثل صاعقه وجودت را خالی میکند.
زیرلب میگویی:
دیگه مهم نیست!
و یك چیزی توی زندگی ات تمام میشود
بترس از روزی که دیگر برایم مهم نباشی
گــدایی نــمیکنم...
قـــــرض هــم نـــــمیگیرم....
به هر بــــــهایی که باشد خــریدارم..
کسی هــست...
...که..
تـــنها یک..
__ لبــــخــند ___
به من بفـُروشد...؟؟؟
دو نفره اند...!
بـــــــــــــــــــــــــــــیخیال !!!
روی چمن مـــــــــــــــــی شینم
چشمانم باران میخواهد..........
خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا!!!
فرو دادن این همه بغض روزه راباطل نمیکند؟؟؟؟
بیخ گوش من است
همانجایی که روزی
رد نفسهای تو بود...
بـــاران را مــےگـــویـــــَــم
بـــه شـــانـــه ام زد وگــُـفــــت : خــَـســتـــه شُــــدے..
امــــروز را تــُــو اســـتـــراحــَـت کـــُـن...
مـَــن بـــه جــــایـــَـت مـــے بـــارَم
نه کوچکم
و نه بزرگ
خودت هستی
که دور میشوی و نزدیک
آن هم به زبان خودشان...
یا دلیل خوشبختی شماست یا درد و رنجتان ... !!!
امـــا بدتـــر از اون اینـــه کــــه :
بعضـــــی دیگـــه
"خوبــــــی رو نمی بینـــــن"
ای کاش
گفته بودی که عاشق دیگری شده ای...
من خودم هم عاشق بودم...
درکت میکردم...
قالب رايگان وبلاگ پيجك دات نت |